محرمنامه

دلم تنگ است در این وادی... خدایا تو خود خوب میدانی!

محرمنامه

دلم تنگ است در این وادی... خدایا تو خود خوب میدانی!

دوستـــ

در توانم نیست در بر دوستــــ! 

                                        ع ش ق را سپردم در مه دوستــــ 

عمری نام دوستی بر تنم بستم 

                                        نیستم که بودنم در شه دوستــــ...

دستم تهی ست...

دستم تهی است...

راه بیابان گرفته ام/

محتاج یک نگاه تو یا "ایها العزیز"

2... عین شین قاف

بسم الله...

دلم آمد تا بنویسم از شهید...

که خوب گفت آنکه گفت...

"ای شهید... ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی خویش برنشسته ای. دستی بر آرو ما قبرستان نشینان عادات نحیف را از منجلاب بیرون کش...."

.

دلم سخت تنگ است در این میان. هوای وصلم نا پیداست/عشق نامرد است نه! عشق را نامرد ساختند!

آدمک ها را می گویم!

چه بگویم؟

حرف دلم سخت است از آدم ها!

کمی تامل می کنم حالم هم از خودم بهم می خورد!

چه بگویم؟

بد بار آوردند دنیا را....

چشمت را که باز می کنی .... گناه می بینی و گناه می بینی و گناه....