پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود
که به زیبایی پروازکبوترباشد
خدا قناری و کلاغ را یک جور آفرید...
قناری اعتراض کرد و زیبا شد، کلاغ راضی به رضای خدا شد...
حالا قناری تو قفس و کلاغ آزاده...
شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی...
اما حال که به آن دعوت شدی تا می توانی برقص...