محرمنامه

دلم تنگ است در این وادی... خدایا تو خود خوب میدانی!

محرمنامه

دلم تنگ است در این وادی... خدایا تو خود خوب میدانی!

کلبه ای می سازم

کلبه ای می سازم


پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود


که به زیبایی پروازکبوترباشد


چهارچوبش ازعشق، سقفش ازعطربهار

رنگ دیوار اتاقش ازآب

پنجره ای ازنور، پرده اش ازگل یاس

عکس لبخند تورا می کوبم

روی ایوان حیاط

تا که هرصبح اقاقی ها را با توسرشارکنم

همه دلخوشیم بودن توست

وچراغ شب تنهای من، نورچشمان تواست

کاشکی درسبد احساسم، شاخه ای مریم بود

عطر آن را با عشق

توشه راه گل قاصدکی می کردم

که به تنهایی تو سربزند

توبه من نزدیکی وخودت می دانی

شبنم یخ زده چشمانم در زمستان سکوت

گرمی دست تو را می طلبد.

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ق.ظ http://flyordie.blogfa.com

زیبا و تاثیر گذار
شبنم یخ زده چشمان...در این زمستان سکوت
گرمی دست تو را می طلبد
کلبه ات فقط عطر تن یک شقایقو کم داره!!

دخترشرقی شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ق.ظ http://delneveshthayeman.blogsky.com/

خیلی قشنگ بود.
مرسی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد